گاهی آنقدر درگیر دویدن میشوم که یادم میرود چرا شروع کردم، آنقدر برای ساختن فردا میجنگم که امروز از دستم لیز میخورد، در پیچوخمِ کارها، حسابها، نگرانیها، فراموش میکنم نفس بکشم، بنشینم، به یک فنجان قهوه نگاه کنم که بخار آرامش را بالا میفرستد.