آه آری،این منم اما چه سود؟ او که در من بود دیگر نیست،نیست ...
تا زمانی زندهایم از هم همه بیگانهایم در عزاها روی همدیگر ببوسیدن چه سود
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
دنبالِ خوش نشستنِ تاسم، ولی چه سود قانونِ مارپله چنان تخته نرد نیست...
رفت و بعدش بازگشت آمد ولی دیگر چه سود هیچ کس دیگر برایم او نشد حتی خودش