خوبه ما از سختی نترسیم تا از بودنش انگیزه پیدا شه اون دردِ که فولاد و می سازه الماس، روی قله ها جا شه بانوالف
تو سکوت مُرده ی شب تو حضور دلخوشی های منی زندگی یادش میاد قشنگه تا تو میای از عاشقی حرف می زنی بانوالف
به فال نیک می گیرم ترک های فراوانی که رنجانده ست روحم را و تو آن قصه می دانی؟ که تاوان رسیدن ها همیشه حاصلش زخم است و نور از زخم تابیده، به عمق هر چه نادانی چه راه دور و دشواری، تو محکم باش و این دریاب سرانجام زمین...