متن عاشقی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقی
دورهم بودیم و مجلس،بی شما کم رنگ بود
گر چه مبخندیدم اما دل برایت تنگ بود
صحبت از یلدا شد وآن حرفهای عاشقی
پای شوقم آن میان بی روی ماهت لنگ بود
هرکسی ساز خودش،را میزد و من هم به طبع
خاطرم با یادتان درگیر صدها رنگ بود
گرچه میگفتندهر...
آینده را نفس بکش، گذشته را بیرون بده.
خیلی غصه نخورید، زندگی رو سخت نگیرید.
بخندید، برقصید، دیوونگی کنید و نگران فرداها نباشید، شک نکنید که تهش قشنگه.
آرامش است عاقبت اضطراب ها...
و از آن پس
هر دیوارِ دل
به نامِ تو شد
هر پنجره
به سویِ تو گشوده...
امیدوارم هیچ کسی در کس دیگه ای گیر نکنه،
اگه وصالی قراره اتفاق نیفته
این ازاون جمله ها بود
که خیلی پلکی زدیم ووقت خدا حافظی رسید
ساعت برای باتو نشستن حسود بود
دنیا نخواست یامن وتو کم گذاشتیم
بامن بگو قرار من این ها نبود!بود؟!
عشق واقعی نه می تواند در جایی که وجود ندارد پیدا شود
نه می تواند در جایی که وجود دارد انکار شود!
با تو...
با تو
پرندهی عاطفهام
ترنّمِ احساس را
نغمهگر میشود
تا بینهایت
پروازِ دلدادگی
دست از عشقت نخواهم کشید،
حتّی اگر،
به پای حسّ نابِ محبّت،
جانم از دست برود!
شوق دیدار تو
شعلهایست در جانم
تپش قلبم
گواهیست
به عشق بیکرانم
نوازش موهایت
لحظهای از بهشت است
برایم
که آرام
جانم را
در آغوش خود میکشد
آغوش تو
پناهیست
به وسعت ابدیت
عاشقیام
هزار سال
با تو زنده میماند
وصالت
عطر شبهای
بیخوابی من است
و تو ای مخاطب...
طفل بودم زندگی بعد از تو جانم را گرفت
لب گشودم تا سخن گفتم، زبانم را گرفت
بارها گفتم بگویم آنچه با من کردهای
دست غیرت حلقه زد دورم، دهانم را گرفت
رستمم گم کرده راه منزل تهمینه را
زندگی بعد از تو سهراب جوانم را گرفت
بذر خود ناکافی...
روز شده و باید دوست داشتنت
را از نو شروع کنم
پس آغوش تو باید بن بستی باشد
برای رسیدن به آزادی
مدت هاست رفته ای
نبودنت و جای خالی ات
مرا تنگ به آغوش می کشد
کاش حتی به خواب هم شده
یکبار می آمدی و میگفتی
من این هم آغوشی را نخواهم
که را باید ببینم .
می گذرم از تو و عشق و خاطرات باز پاییز می شود
باز اختیار بغض و اشک و آه از دست دلم می رود
چگونه رخنه کرده ای به دل که نیستی و هنوز
تب عشق تو دیوانه وار میان سینه ام می تپد
من به زیباییت بارها غبطه خواهم خورد
به عطر گیسویت شب بو را خواب خواهد بُرد
هر کجا باشم با تو عاشقی ها خواهم کرد
مصرع به مصرع برایت در این عشق خواهم مُرد
عشقم
در هر تپش قلبم، فقط تو را میخوانم،
عشق ابدی و آرام جانم همیشه دوستت دارم.
بر لبم خنده، ولی در دلِ من ماتم بود
خنده ای سرد، که از گریه ی پر باران بود
هرکجا نام تو را عشق به لب میآورد
پشت آن زمزمهها، سایهای بیپایان بود
رفته بودم که فراموش کنم نامت را
هرچه را یاد نبرده ست، به دل پنهان بود
عاشقی...
در میانهی انفجار و آتش،
کسی از دلهایی نمیگوید
که بیصدا سوختند…
از نگاههایی که ناتمام ماندند،
از دستهایی که به آغوش نرسیدند.
همه از زخمها میگویند،
از تیر،
از خون،
از کشتهها…
اما کسی صدای عاشقی را
در هیاهوی گلوله نمیشنود؛
انگار گناه است،
اگر در دل این همه...
✨🌺
پرزدم،
با بالِ سینه،
در هوای عاشقی؛
چون کبوتر گشت،
احساساز:
سرورِ عاطفه...
سال ها
لب بسته بودم ،
از سخن ،
از شعر،
شور
بی هوا ، وارد شدی
چشمم ویالون می زند.
دیگه خیالِ عاشقی نیست
از زندگی از ترس، سیرم
باید بپوشم رختِ جنگ و
باید صدامو پس بگیرم...
عشق آن نیست که من باشم و تو ، میکده و حال خوشی
عشق آن است ،که در بند تو باشم چه باشی چه نباشی
آنکه تو را میخواهد به هر بهانه ایی میماند