خسرو آواز قرن، شاه بی قرین شد ز نظر غایب و خلقی پی اش غمین مرغ سحر، خفته به بستر چرا خموش؟ دلشدگان در عطش بانگ آتشین فتح جهان کرد بدون سلاح و جنگ نغمه ی عرش است که جاری است بر زمین چون که کند لب به ترنم، دوباره...
ایران زخم دیده ی غمگین، کمی بخند دف می زنم برای تو، با من دمی بخند زانوی غم گرفته در آغوش تا به کی؟ یک دم بدون هیچ ملال و غمی بخند تا چشم دشمن تو شود کور، شاد باش بگذار تا نگاه کند عالمی، بخند ای سرو باستانی من،...
ایران زخم دیده ی غمگین، کمی بخند دف می زنم برای تو، با من دمی بخند