تو نیمهراه بریدی، به نام عقل بماندی! من از هراس گذشتم، تو در خیال، بماندی تو با نقاب فهم زِ عقل، مرده شدی من از راه گذشتم تو در افیون، بماندی نه سوز حق شنیدی، نه خسته قله دیدی. فقط نشستی و گفتی: «این زآن آنچنان» دلِ من آتش و...