تو نیمه راه بریدی به نام...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- تو نیمه راه بریدی به نام...
تو نیمهراه بریدی، به نام عقل بماندی!
من از هراس گذشتم، تو در خیال، بماندی
تو با نقاب فهم زِ عقل، مرده شدی
من از راه گذشتم تو در افیون، بماندی
نه سوز حق شنیدی، نه خسته قله دیدی.
فقط نشستی و گفتی: «این زآن آنچنان»
دلِ من آتش و باروتِ راهِ نافرمان
تو با دنیای فانی در همین صباح کوتاه بمان!
تو از جاه امانی من به سقوط سجده
تو در حماقت«نجاتی»، من در نبرد به اثر
اگر سکوت، هنر بود، تو قهرمان جهانی
ولی خدا به عمل داد اعتبار امان
تو از شکست نترسیدی، چون که راه نرفتی
من آنچنان خسته به جانم که نفس شدکمان
تو ذرهذره بریدی زِ هرچه درد و خطر
من زره شدم بین مرگ و استخوان
تو عقل را سپر کردی به وقت ترس پنهان
من از جنون نوشیدم، چو خون به پیمان
چه عقل؟ عقل همان بود که کرد خبیثت
نه شور داشت، نه نور، نه ذرهای اذعان
ببین! تمام دنیایت پر از چهره به ظاهر خوبان
ببین! تمام خوبیت، نقابِ بیپایان
نه، من نه می بفروشم بر فریب نادان
تو عقل را بفروشی به ترسِ بیجانان
تو سنگ عقل گرفتی، ولی نساختی پل
من از شکاف جنون، خود شدم نردبان
تو ایستادی و دیدی سقوطِ معنا را
و گفتی: «عاقل آن است که نشکند نادان»!
ولی بدان که حماقتت به کینه سنگینیست
و ترسِ تو، نه عقل است… که مرگ بیاذان
من از دنیا گذشتم، تو از غرور تهی
میان من تا من، جهان به امان کداممان؟
خموش باش و نگو از درایت و خوبی
تو حتی جرأت دید راه دادی به نهان
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر تضاد میان عقل محافظهکار و شجاعت ریسکپذیر را نشان میدهد. گوینده با گذر از ترس و پذیرش رنج، به هدف میرسد، در حالی که مخاطب با پناه بردن به عقل ظاهری، درجا میزند و از رشد و پیشرفت باز میماند. عقل مخاطب، نه راهگشا که مانعی برای رسیدن به حقیقت است و در نهایت، شجاعت گوینده پیروز میشود.