پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ان زمان من هم جوان بودم بی خبر از این جهان بودمدر نظرم تو لطف خدا بودی مظهر عشق و مهر و صفا بودیتو شاد و من تیره روز رفته ای من هنوزخاطره تو کی میرود از یادم میدهد اخر عشق تو بر بادمسال ها بگذشت از ان زمان بی خود و بی هوده همچناندیده به ره دارم که تو باز ایی بهر دلم با راز و نیاز اییتو رفته ای من هنوز نگران شب و روزداغ فراغت بر دل خود دارم گریم و عشقت میدهد ازارم...