شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
مرگ قدیمی ترین قصه هست، اما برای هر آدمی تازگی دارد....
یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط می کردم، انگار ظرفی درون سینه ام جا داشت که پر از مایعی گران بها بود و من می ترسیدم که این مایع گران بها از درون آن جاری شود. - رودین - ایوان تورگنیف...
فردا خوشبخت خواهم شد. غافل از اینکه خوشبختی فردا نمی شناسد. دیروز هم نمی شناسد. خوشبختی نه برای گذشته حافظه ای دارد و نه امیدی برای فردا. برای خوشبختی جز "امروز" وجود ندارد. آن هم نه یک روز، بلکه فقط لحظه ی حال!- ایوان تورگنیف- عشق اول و دو داستان دیگر...
تو از من می خواهی عاشق باشم، من از تو می خواهم دوستم داشته باشی. تو می خواهی مرا در قفس کنی، من می خواهم با تو پرواز کنم. این تفاوت عشق و دوست داشتن است.- ایوان تورگنیف...