پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بازهم...باز هم صبح و ترافیک و من و سختی هاباز هم دور تسلسل سر بدبختی هاباز هم وسوسه ی شعر و صف لیوان هاباز هم شامِ شب و همهمه ی مهمان هاباز انگار زری رفته کسی را دیدهبازم انگار هوویَش دوقلو زاییدهباز بحث است کسی رفته محلل شده استقیمت نفت، طلا، زن، متحول شده استباز رویای تو کابوسِ بدِ بیداری ستباز افسردگی و حالِ بدم تکراری ستعشق در لحظه ی باور به خودش هم شک کردرگی از تیغ گذر کرد و غمت را ...