متن آرزو بیرانوند
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرزو بیرانوند
بازوی تو که نیست، سرم روی بالش است
این روزها دلم خوشِ بازوی بالش است
شب ها اگرچه نیستی، اما نشسته ای
در قابِ عکس خویش که پهلوی بالش است
داری نگاه می کنی این حالتِ مرا
لبخندت آتشی به پرِ قوی بالش است
مادر دوید و کوفت به دروازه،...
ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﺮﻭﻯ ؟
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ؟
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﺖ ﺩﻫﻢ
ﺑﺮﻭ ﻭ ﻫﺮﻛﺲ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺑﮕﻮ
ﻟﺠﻮﺝ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﺮﺳﺨﺘﺎﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ
ﺑﮕﻮ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ
ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﻮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ
ﻣﻰ ﮔﻔﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻢ ﻧﻜﺮﺩﻯ
ﺑﮕﻮ ﺩﺭﮔﻴﺮ...
در من زنی ، آرام و پرتکرار می میرد
نعش خودش را با دو دست خویش میگیرد
از وحشت فریاد های بی امان مرد
سر را بغل میگیرد از حجم نفیر و درد
از طعنه هایش میشود لحظه به لحظه آب
شد زندگی در چشمِ او ، مانند یک مرداب...
بازهم...
باز هم صبح و ترافیک و من و سختی ها
باز هم دور تسلسل سر بدبختی ها
باز هم وسوسه ی شعر و صف لیوان ها
باز هم شامِ شب و همهمه ی مهمان ها
باز انگار زری رفته کسی را دیده
بازم انگار هوویَش دوقلو زاییده
باز بحث...
تو رفته ای و شادی من دور می شود
انگار چشم زندگی ام کور می شود!
دیگر دلت هوای مرا هم نمی کند
این عشق نیز،وصله ی ناجور می شود
هرگز جدایی از تو نشد باورم ولی
این است حق هرکه که مغرور می شود!
باید که صبر پیشه کنم...
ترک کردن تو...
شاعر آرزوبیرانوند
همه می خوان که تو رُ ترک کنم
مثل معتادی که بستنش به تخت
همه ی عکسات ُ بردن از اتاق
که من ُ یاد تو نندازه یه وقت
همه می گن که وخیمه حال ِ من
قطره های خونم از تو پر شده
زنده...
آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد
، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد
و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …...
دارم تو این شبای ساکت و سرد
به آغوش سفید ماه میرم
شبیه روح سرگردونم و با
یه جسم مرده دارم راه میرم
روی دستای من افتاده سایه
صدای رعد و برق اسمونه
یکی باید میون شهر باشه
یکی که موقع رفتن بمونه!
به رفتن راضی ام اما به موندن...
یه وقتایی یادت میافتم هنوز
یه وقتا که دنبال من نیستی
چقد تلخ و شیرینه این لحظه ها
که می خندی و مال من نیستی
هوای تو پر میکنه کوچه رو
یه لحظه که رد میشی از خاطرم
قسم خورده بودم نخوامت ولی
هوای تو میافته توی سرم
صدای تو...
سرمایی بودی...
الان چند روزه هوا ابریه
شاید حال دنیا مث من بده
دیگه رفتن تو که هیچ چیزی نیس
از این بدترش هم سرم اومده!
از این بدترش هم کشیدم ولی
به رومم نیاوردم این دردمو
نذاشتم که بی تابیمو حس کنن
شبایی که با گریه سر کردمو
لب...
غیر از همین یه شب که به من فکر مى کنى
واسه من این اتاق مث انفرادیه
اما همین یه شام یه دنیا غنیمته
واسه زنى که توى جهانت زیادیه
غیر از همین یه شب که به من فکر مى کنى
جایى توو این جهان مث این تخت سرد نیست...
تحمل میکنم فراغت را
نبودنت را...
نداشتنت را...
به من گفتی چرا هرچقدر من ابراز میکنم علاقه ام را نسبت به تو
تو با تبسمی مرموز سکوت میکنی؟
و تو چه میدانستی پشت آن سکوتم و زیر لبخندمرموزم راز عشق و فریادهای من عاشقت هستم نهفته بود...
تمام هستی من......
عشقم
منو ببخش
ببخش اگه یه وقتایی اونی که انتظار داری نیستم...
ببخش اگه بعضی وقتا از ترس نداشتنت الکی بهت گیر میدم...
ببخش اگه اون وقتایی که بهم احتیاج داری کنارت نیستم تا آرومت کنم...
ببخش اگه پاک بودنتو میبینم اما بازم بهونه میارم...
ببخش اگه قراره یه روزی...
عاشقانه های سیاسی
امشب برای ماندنِ من دست و پا بزن
امشب مرا بغل کن و هِی التماس کن
آنسوی حس و حال خودت را نشان بده
من را از این تلاشِ مضاعف خلاص کن
امشب کنارِ خلوتِ بی های و هوی ِ خود
هم بغضِ ساز و زخمه ی...
گذشتن از تو....
میخوای رد شم ازت،اما نمیشه
حوالی نگاهت جاده ای نیست
مث میدون مین میمونه چشمات
گذشتن از تو کارساده ای نیست
نمیتونم برم ،بعدش ببینم
که پر میشه تمومِ جای خالیم
من از دستای تو چیزی نمی خوام
بجز پر کردن دستای خالیم
نذار حالا که دلگرمم...
تحمل میکنم فراغت را
نبودنت را...
نداشتنت را...
به من گفتی چرا هرچقدر من ابراز میکنم علاقه ام را نسبت به تو
تو با تبسمی مرموز سکوت میکنی؟
و تو چه میدانستی پشت آن سکوتم و زیر لبخندمرموزم راز عشق و فریادهای من عاشقت هستم نهفته بود...
تمام هستی من......
عاشقی جرم قشنگیست
در انکار مکوش
آرزوبیرانوند
وقتشه با هم نباشم
عاشقی رو دیدم
بسه هرچی نرسیدیم
من وتو یه جاده بودیم
تویه راه بی نهایت
اما شب راهت وگم کرد
فکرت اینجا موند و سایه ت
همه چیم رفت تا بفهمم
عاشقی خیال . مفته
من و رد کن تا شاید
عشقت از سرم بیفته
پای...
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام …
جهت خواندن به مشاهده ادامه مطلب مراجعه کنید …
…
در...
آرزوبیرانوند
(تو پدر خوبی میشی)
تو پدر خوبی میشی
اینو همیشه زری بهم می گفت، زری دختر همسایمون بود … تو همه ی خاله بازی ها من شوهر زری بودم ، رضا و سارا هم بچه هامون …همیشه کلی خوراکی از خونه کش می رفتم و میاوردم واسه خاله بازی،...
جدا شدی، رفتی و ندیدی
که روزگار چگونه هر روز یک قطعه از پازل وجودم را جدا می کند و با خشم و غضب آنرا درون مشت ش پودر می کند و بر صفحه سیاه روزگارم فوت می کند. کاش دیرتر به تکه های قلبم برسد، بگذارد چند روز دیگر...
یادته میگفتی: من واسه دستام حرمت قائلم
یادته میگفتی: دستام فقط مال توه
یادته میگفتی:زندگیم تویی
یادته میگفتی: به چشم من تو از همه دنیا خوشگل تری
پس چی شد؟
من همه حرفاتو خوب یادمه ها
حالا نیستی و از سرمای نبودنت دستام یخ زدن
کجایی بی معرفت
دستاتو جز...
کابوس می بینم
کابوس نبودن تو
کابوس از دست دادن خنده های مردانه ات
کابوس سرقت ناباورانه دلت
سراسیمه و لبریز از ترس
از خواب بر می خیزم تا به آغوشت پناه بیاورم
آرزو بیرانوند
اما افسوس
از یاد برده ام که از ترس نبودنت به خواب پناه برده بودم.