برف که میبارد ما غمهایمان را فراموش میکنیم انگار بر تمام تلخیها پودر قند پاشیده خدای مهربان ما...
الا ای برف! چه می باری بر این دنیای ناپاکی؟ بر این دنیا که هر جایش رد پا از خبیثی است مبار ای برف! تو روح آسمان همراه خود داری تو پیوندی میان عشق و پروازی تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها تو که فصل سپیدی را سرآغازی...
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمان