آرام میآمد تا خزان را به بهار تبدیل کند، چنان من را درگیر کرد که آسمانم تیره و تار شد. آمدنش بوی زندگی میداد، مثل نسیمی که بر برگهای خشکِ دلم میوزد و یادم میآورد هنوز میشود سبز بود. اما چه زود، آن آرامشِ شیرین، به دلتنگیِ عمیق بدل شد....