یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
خیال تو... قصه ی ناتمام لب های پروانه ستتو که به شاهراه گیلاس های تلخپیله می کنیبگو،نشئه ی کدام عطر شیرین صبحیکه آفتاب با پنجه هایش به سینه می کوبدو آسمان دانه های ستاره می کاردتو کهاز دل بادباک های تنها به زمین می رسی بوی دریا می دهیاما هنوزخیال تو شیرین تر ازعاشق شدن است......