جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
سکوتم از رضایت نیستتو آخر حاصل عمر مرا بر باد خواهی دادمرام بی وفائی را به عالم یاد خواهی دادسر شبپرسه های گاه و بیگاه تو فهمیدمنشان آشیانم را به هر صیاد خواهی دادمن آزادم ولی چشم هوسناک تو می گویددلم را ذره ذره دست استبداد خواهی داداگر چه آبی از انگشت دستانت نمی ریزدولی از شوکران خصم مادرزاد خواهی دادبه غارت می بری سرمایه آئین و دینم رابه دوشم کوله بار مسلک الحاد خواهی دادبه دادم میرسی آیا؟ نمی دانم، و...