سکوتم از رضایت نیست
تو آخر حاصل عمر مرا بر باد خواهی داد
مرام بی وفائی را به عالم یاد خواهی داد
سر شبپرسه های گاه و بیگاه تو فهمیدم
نشان آشیانم را به هر صیاد خواهی داد
من آزادم ولی چشم هوسناک تو می گوید
دلم را ذره ذره دست استبداد خواهی داد
اگر چه آبی از انگشت دستانت نمی ریزد
ولی از شوکران خصم مادرزاد خواهی داد
به غارت می بری سرمایه آئین و دینم را
به دوشم کوله بار مسلک الحاد خواهی داد
به دادم میرسی آیا؟ نمی دانم، ولی بی شک
گلویم را طنین سرکش فریاد خواهی داد
سکوتم از رضایت نیست میدانی و میدانم
مرا دست قمار هرچه باداباد خواهی داد
♤♤♤
✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR