پُر از مهری؛ و شهرآشوبِ گُل چِهری؛ که با بحرِ دلت، هر دم، سرودی مِهر را بهرم؛ و بهره، داده ای من را، از امواجِ تبِ دریا؛ از احساسِ سروری سرخ و پابرجا؛ از آشوبِ دلِ صد پاره ی شیدا... زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)