سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
نم نمک، آمده ای سوی دلم با دلِ خود؛تا کنی بسترِ احساسِ مرا منزلِ خود؛شور بخشید دلت بر دلِ من؛ بانمکم!کرده بزمِ دلِ من را دلِ «تو» محفلِ خود!زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.🌿❤️🌿...
به باد دادی/احساسی را/که دمادم/«حدیثِ آرزومندی»/با باد می گفت!زهرا حکیمی بافقی، کتاب گل های سپید دشت احساس....
آواز کن حسّ تبی با دلِ خود!پرواز کن تا تپشی؛ تا دلِ خود!وقتی، دلت، می تپد از، بلبلِ مهر،در یاد کن یا تبِ گُل؛ یا دلِ خود!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
نمی خواهم بهشتی را، به جز بستانِ دلدارم؛نمی خواهم سرایی را، به جز گلخانه ی یارم؛ زمانی که: دلم لبریزِ احساسات می گردد،فقط بر سینه ی یارم، لب و، گل بوسه می کارم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس...
چه ساده، آمدم پیشت؛ ولی هرگز نفهمیدی؛کنون که… پرزدم رفتم، به دنبالِ چه می گردی؟زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)...