زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
سرودههای زهرا حکیمی بافقی (متخلص به الههی احساس)
فشردهای از کتابهای زهرا حکیمی بافقی (الههی احساس)لینک ریز مشخصات آثار به چاپ رسیده، در وبلاگ زیر موجود است:zahakimi.blogfa.com
هر چند که سرد است جهان با دلِ خونم؛
جاری ست، از او، غم، به رگِ حسّ جنونم؛
صد شکر که در فصلِ زمِ پُرنمِ دنیا،
با مهرِ محبّت شده دل گرم، درونم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
به زیبایی/ دلم پُر شد/ از عشقِ ناب و گیرایی/ اهورایی/ در این احساسِ شیدایی/ و این امواجِ رویایی/ تویی نامنتهای شورشِ دل/ برایم هست مشکل/ کشم پای دلم را، از دلِ کویت/ نجویم، روی دلجویت!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
قطعه ای از پازل سرخ دل من،/ پیش دشت سبز چشمانت،/ جا مانده است؛/ آمدی و بردی با خود،/ نیمی از وجود مرا؛/ نیمه ی من،/ جدا از من،/ چرا مانده است؟/ باز آی و تکمیل کن،/ دفتر وجودم را؛/ طرحی از من به جاست؛/ مابقی،/ رها مانده است!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب صد...
متن زهرا حکیمی بافقی
پراکنده شده، اجزای قلبِ من/
دمادم؛ هر کجا؛ دامن به دامن/
میانِ تکّه های قلبِ چون پازل/
تویی زیباترین احساسِ سرخِ دل/
و با «تو»، جمع می گردد/
بسی دلگرم می گردد/
پریشان حالیِ موجِ دلی، پُردرد/
پُر از رگبارِ بغضی، سرد/
زهرا حکیمی...
متن زهرا حکیمی بافقی
پُر از مهری؛
و شهرآشوبِ گُل چِهری؛
که با بحرِ دلت، هر دم،
سرودی مِهر را بهرم؛
و بهره، داده ای من را،
از امواجِ تبِ دریا؛
از احساسِ سروری سرخ و پابرجا؛
از آشوبِ دلِ صد پاره ی شیدا...
زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
می نوازد احساسِ پریشانم،
شهرآشوبِ عاشقی را،
با تار و پودِ دل؛
تا که شاید،
چنگِ آرامش زند،
بر تار تارِ مویت،
در بسترِ پریشانی!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب گل های سپید دشت احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
سرشار از احساس است،
شعرِ زندگی با تو؛
وقتی که:
صبح،
از مَطلعِ آفتابگردانِ بوسه هایت،
شکوفا می شوم؛
و شب،
در مَقطعِ شب بوی آغوشت،
آرام می گیرم!
زهرا حکیمی بافقی
کتاب گل های سپید دشت احساس....
متن زهرا حکیمی بافقی
تسبیح خداوند را می توان، حتّی:
در صدای غرّش ابرهای سیاه،
احساس نمود!
آسمان؛
زمین؛
و هر آن چیزی؛
که نشان از وجود دارد،
در تسبیح سبزِ بی کرانه ی عشق جاری است؛
پس تو ای انسان!
چرا نسیان؟
چرا در ستایشِ ایمان،
زبانِ جان،
به وصف نگشایی؛
و خ...
متن زهرا حکیمی بافقی
تسبیح خداوند را می توان:
در سجود پیوسته ی هر رود،
که روز تا روز،
دشت به دشت،
مسیرها را با سینه می رود؛
و در صدای لرزشِ بلندآبشاری؛
که به کرنشِ تمام،
سر به زیر می آرد،
دید و شنید!
زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک دل سروده، کتاب راز و نیاز....
متن زهرا حکیمی بافقی
تسبیح خداوند را می توان:
در صدای بی صدای درختان؛
که با سبزی تمام،
سرها به آسمان افراشته؛
و دست ها به دعا برداشته اند؛
و در گوش باد نجوا می نمایند؛
به فریادِ تمام، شنید!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک دل سروده، کتاب راز و نیاز...
متن زهرا حکیمی بافقی
تسبیح خداوند را می توان:
در حق حقِ مرغِ حق؛
در هوهوی باد؛
و در سرورِ سروِ آزاد،
پیدا نمود!
زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک دل سروده، کتاب راز و نیاز....
متن زهرا حکیمی بافقی
تسبیح خداوند را می توان:
در وزن آهنگ کبوتران؛
که با تکرارِ حجم صدای خود،
نغمه ی «بغ» می گویند؛
و خدای را می جویند،
دریافت!
زهرا حکیمی بافقی
برشی از یک دل سروده
کتاب راز و نیاز...
متن زهرا حکیمی بافقی
در بندِ عشقت اسیرم
ببین چه سان
ژرفای احساسم
با تکرارِ محبّت
ترجیع بندِ مِهر می سراید!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: گل های سپید دشت احساس...
متن زهرا حکیمی بافقی
نگاهت، در دلم، گردیده روشن؛
صفا داده، به جانم؛ همچو گلشن؛
من از، حسّ نهانِ جان سرایم:
فدایت، شورشِ جامِ دلِ من!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس...
متن زهرا حکیمی بافقی
نگاهت بر دلم، «احساس» می کاشت؛
ستاره، چشمکِ نابِ تو را داشت؛
کجایی؛ تا که باز از بسترِ مِهر،
کنم بوسه، زِ لب های تو برداشت؟!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس...
متن زهرا حکیمی بافقی
نگاهت مثلِ دریاهای آبی ست؛
طراوت دارد و، مانندِ آبی ست؛
و دور از جان کند، حسّ عطش را؛
چو جامِ آن، گرفتارِ سرابی ست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس...
متن زهرا حکیمی بافقی
احساس، به جامِ نگهِ «تو»، دارم؛
پیوسته از این حسّ صفا سرشارم!
آیا که شود، باز بیایی پیشم؛
تا بنگری احساسِ دلِ بیمارم؟
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس...
متن زهرا حکیمی بافقی
برخیز؛ بیا، نزدِ دلم؛ دلدارم!
آخر، منم انسانم و یک دل دارم!
یک دل؛ که نه صد دل، شده ام شیدایت؛
گل بوسه ی حس، بر لبِ «تو»، می کارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس...
متن زهرا حکیمی بافقی
با یک دلِ حسّاس، پر از، احساسم
افسوس که هرگز تو نداری پاسم
آب از سرِ من هم که گذشته دیگر
بگذار بگویند که آس و پاسم
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
چترِ دستانت را
سایه سارم کن
تا احساسم
رها گردد
از دستِ باران دلتنگی
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب گل های سپید دشت احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
بدرقه:
لب هایت
به گاهِ رفتن
گُلِ بوسه را می جست
و چشم هایت
ناتمامیِ نگاهش را
به نظاره نشسته بود
من بودم
و ابهّتِی از بهت
در واپسین نگاه
ناگاه
ژرفای دلم
تا مرز انفجار لرزید
جنونی سخت
تپش های قلبم را
درهم پیچاند
و التهاب سینه ام را...
متن زهرا حکیمی بافقی
روزی دلِ من ساکنِ گُل شهرِ هنر بود
در عاطفه ی نبضِ دلم شور و شرر بود
در سینه ی من مِهرِ وفا بود درخشان
گنجینه ی دل معدنی از دُرّ و گهر بود
امّید دمادم به درونم شده جاری
در باورم از بارشِ احساس، اثر بود
دنیای دل از موجِ محبّت تپشی داشت
در...
متن زهرا حکیمی بافقی
آن شب که ماهیِ دلت، بی خواب و خور بود
دریای احساست، چقدر آبی و پُر بود
در برکه ی داغ و، عطشناکِ دلِ من
پیوسته ماهیِ تپش، سرگرمِ سُر بود
آبِ محبّت را دلم، می کرد، احساس
آبی که بس شفّاف بود انگار، کُر بود
در سینه ات، آتش فروزان بود؛ آری
مه...
متن زهرا حکیمی بافقی
از دلِ شب، تا به مهرِ بامِ عشق*
بود بیدار این دلِ همگامِ عشق
در شبِ شور و تپش، افتاد بر
ساحلِ سینه، صدای گامِ عشق
زیر و رو می کرد و آشفته، مرا
هر تپش؛ با هر نفس، آلامِ عشق
دردی از جنسِ محبّت، در دلم
نقش بست از، خاطراتِ شامِ عشق
نبضِ ح...
متن زهرا حکیمی بافقی
دلم می خواهدت؛ مانندِ وقتی
که نبضت در درونم پلک می زد
تمامِ قطره های حسّ دل را
چو مروارید، روی سِلک می زد
***
همان وقتی که احساست، دلم را
به مرزِ شورشِ رویا رسانید
جنونِ موجِ بی تابِ عطش را
به ژرفای دلِ دریا رسانید
***
به یادِ آن زمان های پ...
متن زهرا حکیمی بافقی