شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
غالبا در هر تصادف میرود چیزی ز دستلحظه برخورد چشمت با نگاهم، دل برفت...
رفتنت تصادفی بود وحشتناککه تمام آرزوهایم، در دم جان باختند...!...
این روز ها نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده\انگار که روحم با روزگار تصادف کرده و چرخه ی روزگار از رویش رد شده و او را کشته \نمی دانم انگار که سال هاست زیر خروار ها خاکم و حس و حال غربت به سرم می زند\همه آشنایند اما احساس میکنم هیچ کس مرا نمی شناسد....محدثه بخشی...
مورد داشتیم طرف با یکی تصادف کرده . . .تو تصادف هیچکدوم چیزیشون نشد ، بعدپیاده شدن همدیگرو زدن ، راهی بیمارستان شدن...
غالبا در هر تصادف می رود چیزی زدستلحظه برخورد چشمت با نگاهمدل برفت ......
انا لله و انا الیه راجعونخانواده ی محترم...درگذشت ناگهانی و اسفبار جوان ناکامتان که در پنجه مقهور تصادفی وحشتناک چشم از جهان خاکی بربست مایه تأسف و تألم شدید گردید. با این امید که اعمال پاکش او را دستگیر باشد، برایتان از خداوند طلب صبوری میکنم....