شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
.من سکوتمسکوتِ ایستگاه پس از رفتنِ مسافری با قطارمن نگاهم...نگاهِ مانده به ناکجا در لحظه ی باورِ تنهایی.من اشکم،اشکی که با دستانِ به راه مانده یِ دختری عاشق که چاره ای جز رفتن نداشت پاک شد.من آهم،آهی عمیق و جان سوز که سال ها بعد در تنهایی کشیده خواهد شد .......