پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سلام همسنگرِ من! خوب هستی کربلایی؟!چه جایی بهتر از آن جا که نزدیکِ خدایی...اگر از حال من جویا شَوی، بد نیستم... باز...خودت که خوب می دانی ندارم هیچ جایی...و اما نامه ات را... داده ام دستِ همان کههنوزم چشم در راه است تا روزی بیایی...چه دلتنگم برای حاج علی و خنده هایشگروسی... جعفری... عباسِ مولایی... رضایی...دلم می گیرد از این روزهای طرد و تاریک به حالت غبطه دارم من که پیشِ بچه هاییشما را برد با خود تیر و ترکش تا سعاد...