وآن دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی
با دلارامی مرا خاطر خوش است کز دلم یک باره برد آرام را ... ️️️
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
گوشه ابروی توست منزل جانم...️ خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد.!
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم ️️️
اگر تو زخم زنی بِه که دیگری مرهم
چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم؟
تو از این چه سود داری که نمی کنی مدارا..؟
یک همدم باوفا ندیدم جز درد
. به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد هزار جان گرامی فدای جانانه ️️️
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت
سِرِ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست...
که لبت حیاتِ ما بود و نداشتی دوامی...
با وجود تو کس نشنود ز من که منم..
از همچو تو دلداری دل برنکنم، آری...! ️
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ...
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت
غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست...
کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش .
. هواخواه توام جانا و مى دانم که مى دانى .. ️️️
مرا روزی مباد آن دم که بی یادِ تو بنشینم ...
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود...
چو باد عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد....