متن دلدار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلدار
اول تویی آخر تویی باشی تو سردار آرزوست
عشقم تویی در راه عشق این سر بردار آرزوست
لعنت به هر لب جز لبم که بر لبت بوسه زند
دل پای عشقت داده ام ای عشق دل دار آرزوست
برخیز؛ بیا، نزدِ دلم؛ دلدارم!
آخر، منم انسانم و یک دل دارم؛
یک دل، که نه صد دل، شده ام شیدایت؛
گلبوسه ی حس، بر لبِ «تو»، می کارم.
بسمه تعالی
در حادثه ها ، نخلِ تنومندِ زمانم
از هر که خورم سنگ ، بر او میوه فشانم
حیف ست در این گلشنِ سر سبز برویم
چشم از گل و آلاله چو شبنم نچرانم
این بادیه از کاهلی ام خار دمیده ست
با خار که همصحبتی گل نتوانم
لوحِ...
می خواهمت به جان
در دل تویی نهان
ای حسرتت به دل ،مشک ختن تویی
چشم تو نرگسان،زیبای من تویی
مرز جنون من
رویای و عشق من
دارم تو را به دل دلدار مهربان
در شور هر غزل
نام تو هست عیان
رسوای عالمم، بی نام و بی نشان
خواهان...
دلم را تو شکستی چه جفایی چه خطایی
بگیر از دلم غم دوری بگو ای یار تو کجایی
من که دلدار تو بودم بگو دلدار تو کیست
نیست وفادارتر از من یار وفادار تو کیست
ایام به تکرار و دلم در پی دلدار
دلدار به هجران و منم ساکت و بیمار
هرگز احدی حال منِ زار نفهمد
این حالِ پریشان شده از چیست ؟ ز تکرار
- یاسمن الله دادی
برسان
قاصدک
ای پیک بهار !
سخن از عشق
سخن از دل
سخن از زمزمه ی مهر
به یاری
که بی تاب تر از این دلِ بی تابِ من است
و سلامی برسان
چو نفسهای بهار
به وفای دلدار
به شکوه گلزار
و به آوای هَزار
که معطر شده با...
من کشته ی یک نگاه جذاب توام
من در به در و خمار و بی تاب توام
سخت است رسیدن به تو ای حضرت دلدار
با این همه من مرید و اصحاب توام
سجاد یعقوب پور
تو را تنها به دل من یار خواهم
ز هر کس من تو را غمخوار خواهم
دلم را برده ای ، تا هست جانم
تو را ای مهربان! دلدار خواهم
بادصبا
حاضرم در عوض گرمی آن آغوشت
جان شیرین خودم را به تو دلدار دهم
حسن سهرابی
sohrabi hassan
sohrabipoem
بود از اَزل این دل برم از آن تو، ایزد
داد آن و چو جان گفت برایش تو نگهدار.
حبیب زنجانی حسنلو۰۱۱۰۱۲habib zancani
تو می دانی که بر سر،غم شود آوار یعنی چه؟
تو می دانی که حسرت از فراقِ یار یعنی چه؟
ز جور آشنایان، باشَدَت پرخون دل و دیده
رِسد هر دَم ز یار آشنا آزار یعنی چه؟
شود عالم به مانند قفس بی همزبان، غمبار
تو می دانی ببینی غصه...
تو را تنها به دل من یار خواهم
ز هر کس من تو را غمخوار خواهم
دلم را برده ای ، تا هست جانم
تو را ای مهربان! دلدار خواهم
-بادصبا
برخیز؛ بیا، نزدِ دلم؛ دلدارم!
آخر، منم انسانم و یک دل دارم!
یک دل؛ که نه صد دل، شده ام شیدایت؛
گل بوسه ی حس، بر لبِ «تو»، می کارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس
دلِ دلگیرم را از دلِ دلدار چگونه برهانم ؟
نور بهشتی
زیبا تر از آنی که گویی نپذیرم -- تو دست مرا گیری و دستت نپذیرم -- افسوس که بردی دلم از دستم ای یار -- حال آمده ای گویی که قلبت نپذیرم
بوی یار می آید...
بهار آمد و بوی یار می آید
پرستو نغمه خوان از آن دیار می آید
به هر دشت دمن بینی نگار زلف یارم را
دل من عاشق و دلدار می آید
بشویید خانه دل را
بخندانید آن گل را
که بوی یار می آید
که بوی...