*حکایتی دیگر از هاشور خاطرات : * یادم میاد اون قدیما تو بچگی هامون همیشه خدا دور ننه مهربون مون حلقه می زدیم تموم حواسمون به هش بود آخه برای تموم لحظه ها حرفهای قشنگی برای گفتن داشت پی این بودیم ببینم باز از چی می خواد برامون بگه ؛ ...