پشت خرمن های گندم، لای بازوهای بید آفتابِ زرد کم کم رو نهفت بر سر گیسوی گندم زارها، بوسه ی بدرود تابستان شکفت... از تو بود، ای چشمه ی جوشان تابستانِ گرم گر به هر سو خوشه ها جوشید و خرمن ها رسید از تو بود، از گرمی آغوش تو...