یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
نمی دانم کدام پایه از هزاران پایه ی میزِ "بودنم" را کوتاه میخ کرده ام، که لنگ می زند مدام. کج می شود مدام. می ریزد تمامِ آنچه با دقت و ذوق چیده بودم رویش مدام و گند می خورد به تمام آنچه در سر داشتم مدام و زهر می شود هر چه در دل داشتم مدام و هوار می شود تمام باورهای کاشته شده ام روی ذهنِ شکستنیِ من مدام... لعنت به هر چه پایه و تراز و لنگش های مدام...کاش می شد همه چیز را روی "زمین" پهن کرد!"میز" هرچه باشد روی هواست...