پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بسم رنگ آن دو چشمت شعر من آغاز شداولش گفتم، بگویم شعر مایل بر کجاستتا که رویت هست از چیز دگر گفتن؟... نخیرشعر من امشب تمام و تام راجع به شماستشعر من با روی زیبایت عجین گردیده استحقُ وَالاِنصاف رویت اَحسَنُ الخلقِ خداستشعر من امشب تمامش بابت آشوب توستاین که از کل زنان شهر من خوشگلتریاین که در بازارِ دل ها بهترین خواهان توییچشمکت را میدهی و در عوض دل میخریصورتت ایهام دارد نازنین و نازی استوحشیانه خوشگلی هم میکُشی هم میدری...