پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آهای ستاره ! از درگاهِ ماه لایک ات می کنم !!یادت هست در تنهاییِ شبِ تاریکچشمک می زدی؟...
بیا جانا به چشمکی چشم نازک کنکه این ناز همان کرشمهٔ صبح استارس آرامی...
چشمانشب را می بندیم تاستاره هایش به توچشمک نزنند...!فروغ گودرزی...
"دوستت دارم" ، در زبان مردان شکل های مختلفی دارد !بعضی ها با یک شاخه گل ... بعضی ها با یک چشمک در یک مهمانی شلوغ ...برخی با بوسه ای آتشین در نیمه های شب ...عده ای با گفتن : "خانم، آستینم را تا میزنی ؟"اما فقط تعداد اندکی از آن ها بجای گفتن دوستت دارم، برای معشوقه شان شعر می سرایند ...با این تفاوت ،که می خواهند ، تمام دنیا از این دوست داشتن با خبر شوند !...
شده از ضربهٔ غم، سیب دلت لک بزند؟!یا که دستان فلک بر رخ تو چک بزند؟!دل تو خواسته یک خلوت سرشار سکوتدر کنار تو کسی یکسره هی فَک بزند؟!کوهی از آرزو و خاطره انباشته ای؟زیر آن کوه، یکی آید و فندک بزند؟!در مسیر هدفی چرخ تو پنچر شده است؟طعنه گویی برسد تا کمکت جَک بزند؟!نرم گشته دل دشمن ز پریشانی تو؟دوستت پشت سرت دایره تُنبک بزند؟!منتظر بوده ای از یار رسد پیغامی؟لیک تبلیغ، فقط بر تو پیامک بزند؟!داده ای مرغ دلت را سوی ...
دلم اکنون کمی دیدار میخواهدکمی صحراکمی دریاهوای شانه هنگام غروبی سردستاره ، آسمانی صاف ، چشمکهای بی پرواکمی رویادلم امشب تو را افزونتر از بسیار میخواهد...
بی بهانه دوستت دارم همانند ستاره که بی بهانه برای ماه در آسمان چشمک میزند . شب خوش...
میدانی دلبربساط دلبرانه ایی زیبا پهن کرده امدر غروبی پاییزیزیربام عاشقیبا منحنی های نامتناهی گونه هایتکه ختم می شود بهبوسه های شیرین و خنده های سرمستانه اتو من اینجاکنار روزهای باتو بودنخنده هایت را ثبت می کنمو تو با چشمک هایتتثبیت می کنی هر آنچه عاشقی کرده ایم!...
دار دیلپور جه تی تیبادچومِه ی زنِهبرگردان شعردلِ درخت/ پُراز شکوفه/ باد چشمک می زند....
بسم رنگ آن دو چشمت شعر من آغاز شداولش گفتم، بگویم شعر مایل بر کجاستتا که رویت هست از چیز دگر گفتن؟... نخیرشعر من امشب تمام و تام راجع به شماستشعر من با روی زیبایت عجین گردیده استحقُ وَالاِنصاف رویت اَحسَنُ الخلقِ خداستشعر من امشب تمامش بابت آشوب توستاین که از کل زنان شهر من خوشگلتریاین که در بازارِ دل ها بهترین خواهان توییچشمکت را میدهی و در عوض دل میخریصورتت ایهام دارد نازنین و نازی استوحشیانه خوشگلی هم میکُشی هم میدری...
" چشم و چراغ "سقف آسمان سنگیستما راهی به بیرون نداریماین ستاره ها که مدام چشمک می زنندشهرهای دوری هستندکه رسیدن به آن هایک عمر طول می کشد...
چشمک پنهانی ات قیامت دلبری کردن است، دلبرانه هایت هم همچو قند لب هایت در دلم می نشیند......
من همان ستاره دور و کم نورم که سالهاست رو به تو چشمک میزنم...و...تو حواست به آن ستاره پر نور خوشبخت قطبیست......
به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یاراکه این دو فتنه بهم می زنند دنیا را...
خاطره هایت را آویز کرده امبه دامنِ خیالم؛تا هر دَم می گردم به دورت...آن هم بگردد و بچرخد به دورم...اما افسوس...که زبانم از غم نمی چرخد و لبی باز نمی شود...آنهم این لبِ مانده از فراقِ لبخند...من با ترکِ دل ،درّه ی حسرت را از آجرهای خیالت،یک به یک پر کرد ه ام...و این سرگشتگی ام را ،مدیون ماندنِ خیالت هستم ،به پاهایش زنجیرِ آهنینِ دوستت دارم ، زده امکه به اجبار بماند و باشد...بداند و ببیند...عالمِ سردِ خیال را....دوست...
دل مرده ی اختلال رفتارم بودبا اینکه همیشه یار و غمخوارم بودچشمک زدم و شماره ام را دادماستاد کلاس درس آمارم بود...
دلِ درخت پُرازشکوفه باد چشمک می زند...
مهم نیست چند تا ستاره بهم چشمک میزنه من نگاهم همیشه به ماهه...
گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم........