پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نگاه خیره ی من ،،،با چشمانی بیگانه از خودم؛ماتِ نگاهِ سردت بود... دردانگیز بود برایم که، چرا مثلِ گذشته ها\\\نگاهم را، با تبسمِ همیشگی ات --پاسخ ندادی؟!...نکند--سکّوی یخ زده ی غسال خانهگرمای مهرت راسرد کرده بود؟!آه! آه؛ --پدر! پ.ن:و سخت است فرزندی، پدرش را غسل دهدو، کفن بپوشاند! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...