دست می بَرم بین خاطرات به روزهای دور و تکه ای بیرون میکشم صدای خنده ی تو از پنجره بیرون می زند ظهرِ گرمترین روز تابستان است درست همان لحظه که عشق شبیه افتادن سیب های درخت در حوض به قلب هایمان افتاد، تکه تکه از خاطرات بیرون میکشم شاخه...