میگن وقتی یڪی رو بغل میڪنی، ۲۰ سال بیشتر عمر میڪنه! اصلا مهم نیست ڪه این حرف رو از خودم درآورده باشم و صِحَت علمی نداشته باشه، تو فقط بغلم ڪن! :)) دیالوگ رمان : مهتاب نویسنده : نگار عارف
وسایل هام رو جمع ڪردم، چمدونَم رو بستم و راهیِ جاده شدم! اما هیچڪس نفهمید، روح من جاموند بین صدای قهقهه هایی ڪه، یه زمانی می پیچید توی آجر به آجرِ اون خونه :)) دیالوگ رمان : مهتاب نویسنده : نگار عارف