شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
.آینه های چشمک زن... صلوات شمار... ذکر پیرزنی کمر خمیده استدستمال های کاغذیدست زنی ژولیده است که نوزاد کوچکش... در دست دیگرش، خوابیده استدختر فال فروشی که نگاهش معصومبا دستانی سرد، در پی روزی خوداز خانه برون آمده استآری... اینجا راهرو است! راهروی متروی شهر استپر ز فریاد زنان و کودکان بی کس استرعناابراهیمی فرد(رعناابرا)...