دوری ات ، دوری یک شاه ز یک مملکت است غم دلتنگی شب های رضا خان ، سلام
به تو ای پنجره ی رو به خیابان؛ سلام... تب عشق گل خشکیده به گلدان ؛سلام... قصه ی بوسه ی آن نیمه شب پنهانی؛ ای پریزاده و دردانه ی باران ؛سلام ... گفته بودی همه شب چشم به راهم شده ای؛ آمدم سوی همان دیده ی گریان ، سلام... آمدم...
هرچه او ناز و ادا کرد مجابش کردم تا رضاخان شدم و کشف حجابش کردم
رضا خان هم اگر می دید با چادر چه زیبایی جهان پر میشد از قانون چادر های اجباری .