پر کن از باده چشمت قدح صبح مرا خود بگو من زتو سرمست شوم یا خورشید ؟
خنده ات خلوتِ تزویر مرا جارو کرد عاقبت شعر و غزل دستِ دلم را رو کرد قسمت این بود که رسوا کُندم چشم تو یا زد و بندی که قلم با خم آن ابرو کرد آینه بار دگر دسته گلی داد به آب ماه را دیده و با ماه تو...