جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است اما چه سود، حاصل گل های پرپر است! وقتی به دادگاه عدالت، طناب دار بر صدر می نشیند و قاضی و داور است ازمن مخواه شعرِ تر، ای بی خبر ز درد! شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است! ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم تیغ زبان، بُرنده تر از تیغ خنجر است این تخته پاره ها که با آن چنگ می زنید ته مانده های زورق بر خون شناور است حرص جهان مزن که در این عهد بی ثبات روز نخست، موعد مرگت مقرر است هرگز حدیث درد...