پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من در خانه ای زندگی میکنم که نسبتا آپارتمان بزرگی است دو اتاق و یک هال و یک پذیرایی دارد اما از آن دو اتاق ، تنها یکی از آنها سهم است آن اتاق پنجره ای ندارد که هر لحظه به آن خیره شوم و منتظر آمدنت باشم ان اتاق دور ترین اتاق خانه نسبت به در است... آنقدر دور که حتی اگر یک درصد در این خانه را بزنی من هرگز نمی شنوم آیفون را از برق کشیده ام و نگران مزاحمت همسایه ها نیستم... مبادا زنگ آن ها مرا یاد تو بی اندازد... این اتاق به طرف خیابان ن...