پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هنگام سال تحویل لحظه ای ثانیه ایستادماهی های قرمز تنگ هم ایستادندشهر آرام شدسکوتی پابرجاانگار همگی منتظر آمدنت بودندو حال آمدی...روزهای اول همه ذوق دارندولی بعد تکراری میشوی...مثل پارسال!چه زود گذشت.همه گفتند خدارو شکر سال جدید آمداما چند روز یا چند ماه دیگر خسته میشوندو دعا میکنند که سال جدید دیگریزود برسد...مردم این شهر همه چیز زود برایشان تکراری میشود...از دل یک عاشق بگیر ...تا روزهای سال!...
1سبد3تاره چیده ام تکه ای ازماه را و1 شاخه نیلوفر سال تحویل می شودومن برایت لبخندمی زنم( نوروزمبارک)...
پس سیاه می پوشی سال نو که می آیدبا کسی نمی جوشی سال نو که می آیدپارکِ محل خوابت روی دستت اسبابتباز خانه به دوشی سال نو که می آیدپس هنوز خوابی و لاک پشت ها رفتندپس هنوز خرگوشی سال نو که می آیدسال نو که می آید یک چراغ روشن نیستیک چراغِ خاموشی سال نو که می آیدچه بد است می دانی سال بعد هم هستیمست و مست و بیهوشی سال نو که می آیدسال پیش پُر حرفی کار داد دست توپس تمام قد گوشی سال نو که می آیدبا خودت که مشغولی از حدود سال پیشبا ...
با تو از خاطرهها سرشارم / جشن نوروز تو را کم دارم / سال تحویل دلم میگیرد / با تو تا اخر خط بیدارم...