شَبی که تاولِ ذهنم تو را مرور کُند و با سُرنگ نبودت، هوا عبور کُند پَناه حِرز و دُعا با کَرانه ی کُرسی نمیتواند از این سَر، بَلا به دور کُند بَرای دست ِ قَضا اِذْ ذَهَبْ بخوان که مُدام گناهِ عشقِ تو جان را فَدای تور کُند نگاه حضرتِ...