تنها که می شدیم رویم نمی شد دوستت بدارم حرف هایت، همه شربت «قندی» بود که از پیش، توی دل آب کرده بودی! خنده ام می گرفت، گریه ام می گرفت، رویم نمی شد دوستت بدارم! (سپیده جدیری)
تمامقندهای تویدلمرا آبکردمبرایتو برایتوکهچایتراهمیشه تلخمیخوری خاکبرسرت...