پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از اضطراب این همه صدا می گذرمرسیده ام به نام کوچک درختدر میدان در کوچهدر پیاده رو های پرغصهگفتی چگونه برمیگردم؟به شکل دیگر ی از نوازش خورشیددر این سایه های تردید!در فراسوی برگهای سوخته.بیا و مرا ببین!که بلند میشوم بر دو پای باداز تشنج لاله ی گوش از معاشرت استخوان و زخمو پس می دهم حراج مرگ را که من شبنم به شبنم نفس کشیده ام رفتار بهار رانشسته بر شانه های صبح ای پگاه زندگی قامتت بلند باد...