یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
چقدر زیااااد دوستت دارم و چقدر سخت است که نمیتوانم این چقدر را به تو بگویم .......
آفتاب ،پشت پنجره در انتظار پلک گشودن ،پرنده،در انتظار پرواز و عشق در انتظار بوسیدن و نوازش تو ست.گوش به راهم ،تا با عزیزم ،روزی دیگر بیاغازم .بیدار شو گل من !صبح ات بخیر...️️️...
شب گهواره ایستکه تا صبحیادِ تو رادر خوابهایِ من تاب میدهد ...️️️...