شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
پرهیزی ندارمتا در بساطم غیر تو چیزی ندارمجز مهر تو ماه دل انگیزی ندارمتا بامداد لحظه های با تو بودنجز نغمه ی مرغ شباویزی ندارممن وامدار سرزمین اشتیاقمجز شوق تو در سینه واریزی ندارماز عشق این رنگین کمان بیکرانهازیباتر از یک صبح پائیزی ندارمدر یادمانم خوش تر از ناز نگاهتوقتی میان غمزه می ریزی ندارمپلکی بزن ای جان که در بزم خیالمبی نرگس مستت گلاویزی ندارمتا غیر لبهای پر از شهد شرابتدر بزم گیتی جام لبریزی ندارم...