پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بودنت را دوست دارم دیدنت را بیشترلابه لای هر غزل رقصیدنت را بیشترعطر شبهای پاریس،جیکا، ولنسی معرکه ستدوست دارم من ولی عطر تنت را بیشتربین گلهای شقایق،لاله و شب بو و رزمایلم بوییدنت را چیدنت را بیشترطرح لبخندت میان قاب صورت دیدنی ستدوست دارم گرچه من خندیدنت را بیشتریک کمی نزدیک تر بنشین عزیزم چون که مندوستت دارم ولی بوسیدنت را بیشتر...
هی شعر نگو، لفظ نیا، حرف نزن مَردگاهی بغلم کن ، بغلم کن ، بغلم کن...