جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
عاقل باشکنار هر که می گردی رفیق و یار و یکدل باشچنان آئینه ای در پیش چشمان مقابل باشجهان جای مکافات فریب و مکر و تزویر استتو هم یک صحفه ای از دفتر حل المسائل باشنکردی باخودت تدبیر آرام و قرارت را ؟به تو تا کی بگویم ؟ ای دل دیوانه عاقل باش !میان پهنه امواجی از دریا چه می خواهی ؟کمی هم وامدار آفتاب سمت ساحل باششکایت می کنی از بی وفائی ها ولی ای جاندرون خویشتن در جستجوی این دلایل باششرنگ عاشقی غیر از تمنای حقیقت نیس...