شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
واقعا نمیدانی؟برای تو چه تفاوت داردکه چند خزان ، موهایم ریخت!!چند زمستان ، محاسنم سپید...و به پیشانی ام چین افتاد!!آن روزهاکه عشق سرِ زا رفتباورکن ، منِ شاعرپای گهواره ی ِ بغض هایی پُر تکرارپیر شدم رفتنی رابانی اش؟هی...برای تو چه تفاوت دارد؟!...
تنها به جرم "دوستت دارم تو"نمی دانم...باورکن نمی دانمچه باکره های عفیفیدر گرگ و میش دل شانبر جنازه ام نماز و نفرین خوانده اند!هنوز باور نداری؟بال چارقد آبی اتگرهی بزن تا یادت بماندمی خواهم اتپائیز وار......