پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خوردی عسل نوش جانت نه جُستی حال ماشیرینش شد زهرِ کامت تقصیر ز آن بقال ماگفته بودم پیشتر آن قرار تلخیُ و کام توما چو نسیم رفته ایم جستجو کن دنبال ماجُور این بی مهری ات تاوان در مُشت تواِستفسار کن تا که یابی آن آیینه و رمال ماپا کشیدم، آن بالا نشین نیران دنیا مال توخوش خوشانت شد نازنینا پریشان حال مامُلک دل فرمان تو داری ما رعیت خان تواین پهنه دل نیست مَامن این گریزا غزال ماما غَم به غَم اکنده ایم بَهجت اش آن...