ای دل، فریاد بزن بر لبِ هر کوی و گذر کز غمِ غزه شود خون دلِ شب، سر به سحر غزه در سوز و تب و شعلهی خون میسوزد تو کجایی که کنی ناله، جهان گیرد خبر؟ جانِ کودک به لب و خاک، به خون غوطهور است پس چرا خفتهست...