تو را که صدا می زنم؛ مهتاب می شود پرنده می خواند شب شکوفه می زند و قارچ هایِ اندوه می خشکند به تو که فکر می کنم ماه طلوع می کند بهار می شود ... و بر ردّ قدم هایت بنفشه می روید