همرنگِ گونه های تو مَهتابم آرزوست
. ای همیشه خوب! ای همیشه آشنا! هر طرف که میکنم نگاه تا همه کرانه های دور عطر و خنده و ترانه میکند شنا در میان بازوان تو...
. تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت ... ️️️
بر گور عشق خویش شباھنگ ماتمم...
بیا با تار جان ، پیوند بندیم.....
من مانده ام که بی تو شب ها سحر کنم...
مرا مهر تو در دل جاودانی است...
به سینه تا نَفَسی هست بی قرار توام...️
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت...
وجودم از تمنای تو سرشار است...
به سینه تا نفسی هست بی قرار توام...
من به پای خود به دامت آمدم...
شبی می نوشمت خواهی نخواهی ..
وجودم از تمنای تو سرشار است..
آه، وقتی که تو، لبخند نگاهت را می تابانی موج موسیقیِ عشق از دلم می گذرد ... ️️️
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...
مگر احساس گنجد در کلامی؟...
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
آسمان فرصت پرواز بلندیست ولی... قصه این است چه اندازه کبوتر باشی...!
دوستت دارم را با من بسیار بگو...
وجودم از تمنای تو سرشار است ️️️
در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست...
در پیش نگاهِ تو زبانم بسته است...
تو با روح من از روز ازل یارترین ...